Saturday, February 17, 2007

بررسی آنسه شناختی یک وبلاگ

و در روایات بیامده است که چون آنسه ع از (آن-سه دات بلاگ سپات دات کام) آگاه بگشت، ابتدا سکوت اختیار نمود و هیچ نگفت که این وبگاه را کودکی دو روزه پنداشت که عمرش دیری نپاید.ولیکن در خفا هر صبح و هر شام این وبگاه را دیدن همی نمود و آتش کین در دل شعله همی فزود. چو سی روزی از عمر این این وبگاه همی بگذشت،آنسه راصبر به سر چنان بیامد که طاقت از کف بداد و کف بر دهان وعرق بر جبین ،ابلیس لئیم و خر پشمین را به رایزنی فرا خواند .... چو آن دو در سرای آنسه حضور همی یافتند و جلسه با آن سه ، آنسه گشت، آنسه ع کلام آغاز بکرد که: دشمن فرضی حمله ای آغاز کرده که عنقریب است که دودمان از من براندازد و آب از روی من نزد آنسگان بریزد. چاره ای باید اندیشید که کار از کار میگذرد..... خر پشمین،آن یار دیرین ، رشته کلام به سم ظریف بگرفت و خوش رقصی آغاز بنمود که او را تبحریست در رقصیدن به ساز آنسگان و چنین بگفت: یا آنسه ،ای دانای اول و آخر و ای سرور بر هرچه خر، بر من روشن است که دانی این وبگاه از آن کیست و که آنرا وبگردان است. آنسه ع فریاد بر آورد که ای ابله نادان و ای عقب مانده ذهنی، مرا با مشورت خران چه کار بود اگر میدانستم که این وبگاه از آن کیست! . خر پشمین پاسخ بداد که حال که نمیدانی وبگاه از آن کیست پس چگونه آنرا ویران خواهی کردن؟ آنسه ع را ناله ای از جگر برامد که : ((اگر میدانستم چگونه ویران کردن این وبگاه را، هرگز خری را به مشورت فرا نمیخواندم! )) و خر پشمین را از این پاسخ سنگین چنان رعشه ای به تن افتاد که پشم از او به تمامی بریخت و های های بگریست و از مجلس بگریخت ..... در حال ابلیس که تا کنون خموش بنشسته مجادله آنسه و خر را مشاهدت همی بنمود،سخن آغاز بکرد که:(( در مبارزه با دشمنی که نشناسی و ابعادش ندانی، ترا تکرار مکررات باید، یعنی اینکه باید بر این وبگاه همان کنی که با سایتهای دیگر بکردی.)). آنسه را پاسخی به زبان نیامد مگر صوت حیرتی به گویش شیرین رشتی ، و آن نیست مگر: آاااااااوووووووووووووه ه ه ه ه ه ه ه ه

ابلیس سخن ادامه همی بداد که:

نخست ترا باید که بگویی و بگویی و بگویی که اینان را رسم بر این است که همه روزه بر گوگوش فحش نمایند و خود با اسم شهین و مهین و جواد بر وبلاگشان کا منت نمایی و گوگوش را فحاشی نمایی تا آنجا که مردمان ببینند و بر تو ایمان آورند. که تو این نیرنگ را پیش از این نیز بارها ساخته ای. آنسه پاسخ بداد که ای استاد، آخر اینان کامنت را محو نمایند اگر فحشی برآن باشد و خود نیز هرگز در هیچ کجا بر گوگوش فحش ننمایند. ابلیس پاسخ بداد که : ترا باید که همان کامنت های دروغین را بر دلکده ات (کاپی- پیست) نمایی و بر آنسگان و پشمینه خران شاهد آوری و آنان بر تو ایمان آورند که ترا ایمان خران و آنسگان بس است.

دویم اینکه همین روش را به نام مهرداد و شهیار نیز بکار اندازی. آنسه ع بفرمود که آخر اینان شهیار و مهرداد را نیز فحش ننمایند، کس را در باور نگنجد از آن که هیچکس فحش در آن وبگاه نبیند. ابلیس پلسخ بداد :ترا ایمان خران و آنسگان بس است.

سیم اینکه تو دو یا سه نام دانی و هر اتفاق در جهان هستی به آنان نسبت دهی. اکنون نیز آن نامها علم نما و آن فحشها که خود ساخته ای بر آنها نسبت ده و آن وبلاگ نیز بر آنها نام کن.آنسه ع پاسخ بداد: آخر ای استاد،من همه جا این اشخاص را بنام مشتی ابله بیسواد نام برده ام که زبان ندانند و املا ننویسندو در خانه شان کتاب یافت می نشود، حال در باور که گنجد که اینان وبلاگ کنند و نثر بنویسندو تصویر بر آن نقش نمایند؟ ابلیس پاسخ بداد: ترا باور خران و آنسگان کافیست.

چهارم آنکه دشمنان فرضی را تهدید نما به عیان کردن اعداد تلفتشان ونشانی منزلشان و هر آنچه توانی آنانرا دشنام کن و عدد تلفنشان را آشکار نما و اگر توانی نشانی منزلشان را به همگان عیان کن. حضرت آنسه بگفتا که آخر ای سرور و ای دانا، من همواره خود را ادیب و بانو و صاحب تشخص نامیده ام. چگونه به رسم عامیان و دریوزگان و چاله میدانیان نشانی دهم و اعداد تلفن آشکار نمایم؟ ابلیس پاسخ بداد که تو را بزرگترین گناه این است که هرچه گویی باور کنی و گذشته از یاد بری وگرنه تو پیش از این بسیار آب از روی کسان برده ای و به رسم عامیان و دریوزگان رفتار کرده ای و ترا بزرگترین نعمت آن است که در اطرافت هیچ نداری مگر پشمینه خران و آنسگان،که ترا ایمان و باور اینان بس است.

و حضرت آنسه ع برفت آن بکرد که ابلیس فرمان بداده بود. براستی که علم و دانش از آن اوست که با ابلیس پیمان همی بست و بر او ثابت همی شد که او را باور خران و آنسگان کافیست
.............

13 comments:

Anonymous said...

دست به قلمتون بسیار زیباست . به عقیده ی من کار یه آدم بی تجربه نیست . احتمالا باید واحدهای نویسندگی رو طی کرده باشید. موفق باشید . حقیقت رو محترمانه و حرفه ای بیان می کنید

Anonymous said...

هههههه
انسه داره از حسودی میترکه
چه قدر باحالهههههه
واقعا افرین به شما که اینچنین
حال اینو میگیرید کارت عالیه.

Anonymous said...

بچه ها دعا کنید انسه از این بیشتر گیج نشه

Anonymous said...

ناشناس مهرداد و شهیار از همه چیز خبر دارند!

Anonymous said...

بچه ها جریان چیه ؟ این حرفها یعنی چی ؟ فقط بخندید . اینچا که چیز بدی نوشته نشده . به عنوان کسی که از این کار سر رشته دارم باید بگم که این نثر کار یه حرفه ای و یه آدم با تجربه است . از عهده ی آنسه و حسن و تقی بر نمیاد . بعضی از قسمت ها شوخی با سخنان ابوالسعید ابوالخیره اگر مطالعه کرده باشید . کار گوگوش لاو و بچه ها نمی تونه باشه . پس خوشحال باشید که یه آدم وارد داره کمکتون می کنه . ببینیم آخرش چی می شه

Anonymous said...

و ما را درخواست از انسانها آن باشد که

1 - نام خاص کس را به دفاع یا دشنام ذکر ننمایید مگر آنگه که آن نام آنسه و یا پلنیرو باشد که این دو را نام دیگر خاص نیست

2- آنسه را و آنسگان را شماره منزل بر این وبلاگ درج ننمایید اگر که انسانید و بر انسانیت خویش مفتخر

3- بر پاسخگویی بر آنسگان احساسات خرج ننمایید که گر پاسخ را نیازی باشد ما خود از هر کس تواناتریم بر نوشتن که آنان مبتدی باشند و ما را حرفه این است

4 - حتی ابلیس را دشنام ندهید که کس در اینجا در پی خرده حساب نباشد و ما را هدف در به پا کردن وبلاگ تنها به سخره گرفتن آنسگان و زدن نیشتری بر انسانهاست که بر رفتار خویش آگاه باشند و انسانیت را قدر شناسند

Anonymous said...

خوشمان آمد

Anonymous said...

واقعا که وقتی تفسیر های احمقانه آنسه رو تو وبلاگش میخونم و میبینم که خودشو به چه آب و آتیشی میزنه که ثابت کنه که مثلا اینجا دارن به گوگوش فحش میدن، و بعدش میبینم که چطور یه مشت آدم عامی و بیسواد دوروبرش ابلهانه سر میجنبونن، میفهمم که بقول شما: آنسه را باور خران و آنسگان بس است!!!

Anonymous said...

شک نکنید این وبلاگ متعلق به خود انسه هست.

Anonymous said...

من فکر می کنم مال پلنیرو باشه . آنسه خودشو بکشه هم نه می تونه اینجوری بنویسه نه قدرت تحلیل کردنشو داره . البته پلنیرو هم نمی تونه با ادب باشه اینقدر!

Anonymous said...

هه!!!آنسه،اون مگه بجز اینکه به این و اون فحش بده و بقیه رو بدنام کنه کار دیگه ای هم بلده؟ پلنیرو هم اگه میتونست اینقد مودبانه، ظریف و هوشمندانه بنویسه الان وضعش به اینجا نمیرسید. اینم از اون تحلیلا بودا!!!لطفا مطالب اینجا رو کمی دقیقتر بخونید.این وبلاگ کار بچه های گوگوشلاو چه قدیمی و چه جدید نمیتونه باشه،اگه بود تو این چن سال باید یه همچین چیزی از یکیشون میدیدیم دیگه.کار از این حرفا گذشته جونم

Anonymous said...

با شیدا موافقم. خیلی دلم میخواد بدونم آخر این داستان چی میشه.کاش یکم زودتر آپدیت کنن

Anonymous said...

ابولحسن بیهقی زنده شده اومده تو گوگوش لاو داره با عبید زاکانی طنز می نویسه ؟ یا شاید نیک آهنگ کوثر با ابراهیم نبوی ؟ نگید کار بچه های گوگوش لاوه تو رو خدا!! اینم نگید که آنسه یا پلنیرو دارن می نویسن ! اگه شعورشون به این چیزا می رسید که فحش نمی دادن به مردم از صبح تا شب . به نظر من از همکاران خود گوگوش هستند که می خوان یه درسی به همه اینا بدن که آدم بشن . ممکنه مثلا از طرف مهرداد باشه که می خواد حرفهایی که این زنیکه به ما زده رو تکذیب کنه ؟ البته مهرداد خودش نمی نویسه اینجوری شاید داده خود شهیار ؟ انگار یه آدم مهم با ما شوخیش گرفته